نقش اعمال ما در ظهور امام عصر(2)
ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه قضا یا قدر؟
قضا عبارت است از علم خداوند به نسبتِ شیء با علت تامه اش.
قدر یا تقدیر؛ علم به نسبتِ شیء با علت ناقصه است. هر گاه به نسبتِ میان شیء و علت ناقصه او، آگاهی و احاطه علمی پیدا میکنیم؛ به آن میگویند قدر.
مثلا زمانی که میخواهید بروید خانه؛ وقتی میرسید ، میشود قضا؛ ولی آن مراحلی که دارید از قبل طی میکنید، تاکسی سوار میشوید، بعد کوچه های منتهی به منزل را طی میکنید، قدم هایی که برمی دارید؛ این ها هر کدام چه هستند؟ اینها هر کدام یک قَدَری هستند که این قَدَرها جمع می شوند نهایتاً برابر می شوند با قضا یعنی تحقق حتمی. بنابراین اول قدر است بعد قضا.
تفاوت های بین قضا و قدر:
1. قضا دفعی است ولی قدر تدریجی.
2. قضا یک مرحلهای است ولی قدر گاهی اوقات چندین مرحله دارد.
3. قضا تغییربردار نیست؛ قابلیت تغییر ندارد ولی تقدیر یا قَدَر، قابل تغییر است. تغییر در تقدیر، نامش در روایات آمده که به آن میگویند: بَداء.
بداء از مختصات عقاید شیعی است. آنقدر این بداء مهم است که شما تعجب می کنید! در روایات آمده که خدا هیچ پیامبری را برنیانگیخت. «مابَعَثَ الله نبیّاً إلّا بأن یُقِرَّ لله البدَاء»؛ مگر اینکه برای خداوند بداء را اعتراف و اقرار بکند. واقعاً مگر چه خبر است که این همه تأکید شده؟ باید برای خداوند بداء را معتقد باشد؛ اگر معتقد نشد، نبی نمی شود.
می توانید حدس بزنید چرا اینقدر مسأله بداء اهمیت دارد؟ تقریباً میشود گفت واضح است چرا این قدر اهمیت دارد؟ برای اینکه هیچ انسانی روی کره زمین به مرحله یأس نرسد! بیماری را تصور کنید که ممتنع العلاج باشد. بیمار روی تخت افتاده؛ تیم پزشکی دست از کار کشیده، میگوید این دیگر هیچ حلی ندارد؛ در آخرین لحظات هم انسان ناامید نمیشود. وقتی ناامید نشد، فعالیت میکند؛ یکی از فعالیتهایی که میکند، دست به دعا برمیدارد…
امید با بداء تحقق پیدا می کند. واقعاً اگر آدم بداند مثلاً مردنی است؛ هفته آینده میمیرد، به نظر شما کنکور شرکت میکند؟ میگوید برای چه شرکت کنم؟ پس «مابَعَثَ الله نبیّاً إلّا بأن یُقِرَّ لله البدَاء»؛ برای این است که هیچ انسانی روی کره زمین مأیوس نشود.
یکی از آن چیزهایی که تقدیری است، زمان ظهور مولایمان امام زمان سلام الله علیه است. این قضا نیست. حضرت در چه قرنی و در چه سالی و در چه روزی و در چه ساعتی و در چه ثانیهای ظهور میکند، جزء قضای الهی نیست که بگویید تغییر نمیکند. جزء قضا نیست که بگویید کار ما، فعل ما، رفتار ما، آمد و رفت ما، تصمیم گیری های ما، اینها هیچ نقشی در آن ندارد!
اصل وجود امام زمان سلام الله علیه و اصل ظهور قضا هست، اما زمان ظهور تقدیری است؛ تقدیری که شد، یعنی شمشیر دو لب، شمشیر دو دم؛ اگر کار نامناسب انجام دادیم، زمان ظهور تأخیر می افتد! اگر کار مثبت انجام دادیم، زمان ظهور جلو می افتد.
ما الان از نظر هجری قرن چندم هستیم؟ نیمه اول قرن پانزدهم هجری هستیم. در روایات آمده که طبق جدولی که خداوند تعیین کرده بود، زمانی که برای ظهور حضرت ولی عصر سلام الله علیه قرار داده شده بود، به صورت تقدیری، میدانید چه وقتی بوده؟ چه قرنی بوده؟ در روایات به ما گفتند که این قرن اول بوده و قرن اول میدانید چه سالی بوده؟ سال هفتاد بوده!
می دانید امام حسین را کی کشتند؟ سال 61
بِنا بوده امام زمان سلام الله علیه سال هفتاد ظهور پیدا کند. تقدیر الهی این طور بوده؛ اصلاً کلمه سبعین در روایات آمده؛ بِنا بوده در سال هفتاد هجری قمری، امام زمان سلام الله علیه ظهور پیدا کند. یعنی امامت سه تا باشد، اگر امام حسین را شهید نمی کردند، امام حسین میماند؛ تا سال هفتاد امام حسین علیه السلام، می شد امام زمان سلام الله علیه، امامت به سه تا تمام می شد.
در روایات آمده که چون در سال 61 اینها حسین بن علی را کشتند، حادثه کربلا را به وجود آوردند، خداوند زمان ظهور را از سال 70 به تأخیر انداخت. چون تقدیری است دیگر؛ به تأخیر افتاد.
می دانید این روایات چه چیزی را دلالت میکند؟ این را دلالت میکند که هرموقع خداوند بخواهد جامعه یا فردی را عقوبت کند؛ یکی از شیوه های عقوبت آن فرد یا عقوبت آن جامعه، این است که زمان ظهور امام زمان سلام الله علیه را به تأخیر بیندازد. اینجا دیدید دیگر، امام حسین را شهید کردند، خداوند فرمود: حالا که شما بنده صالح را کشتید، به تأخیر میافتد. تأخیر تا چه سالی؟ تا سال 140؛ یعنی از زمان امام حسین میآییم به زمان امام صادق علیه السلام. بِنا بوده امام صادق علیه السلام امام زمان باشد. در سال 140، زمان امامت حضرت صادق سلام الله علیه است. چه کردند این ها؟ باز یک کاری کردند که به تأخیر افتاد. یک مقدار حوصله کنید یکی دو تا روایت عرض کنم تا ببینیم چه تأخیرهایی اینجا اتفاق افتاده؟ کتابی که دارم عرض میکنم، کتاب الغیبة شیخ طوسی است. میدانید دو تا از مصادر چهارگانه ما، مال شیخ طوسی است دیگر؛ تهذیب و استبصار. شیخ طوسی متوفای 460 از بزرگترین علمای شیعه است؛ کتابی دارد به نام الغیبة؛ مربوط به امام زمان سلام الله علیه، صفحه 428؛ روایت می رسد به ابوحمزه ثمالی از شاگردان امام زین العابدین علیهالسلام، امام باقر و امام صادق علیه السلام: ««قُلتُ لأبی جعفرٍ علیه السلام»؛ به امام باقر علیه السلام عرض کردم: «إنَّ علیّاً علیهالسلام کان یَقول إلی السَّبعینَ بَلاءً»؛ امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید که هفتاد بلاء باید برسد، «و کانَ یَقول بَعدَ البَلاءِ رَخاء»؛ ایشان میفرماید بعد از هفتاد بلاء، گشایش هست. «و قَد مَرَّتِ السَّبعون و لَم نَرَ رَخاءً»؛ هفتاد تا گذشت. امام باقر سلام الله علیه فرمودند: «یا ثابت إنَّ الله تعالی کان وَقَّتَ هذا الأمر فی السَّبعین»؛ خداوند وقت ظهور حضرت را در سبعین گذاشته بود. «فَلَمّا قُتِلَ الحُسَینُ علیه السلام إشتَدَّ غَضَبُ الله علی أهل الأرض»؛ شدت یافت غضب خداوند بر مردم زمین. «فَأخَّرَهُ»؛ خداوند آن را به تأخیر انداخت. هر وقت خدا بخواهد غضب کند، عقاب کند، به تأخیر میاندازد. «فَأخَّرَهُ الی أربعینٍ و مِأة سَنَة»؛ صد و چهل سال بعد انداخت؛ حالا یا سال صد و چهل یا صد و چهل سال بعدتر. حالا اگر گفتیم تا سال صد و چهل؛ میشود زمان امام صادق علیه السلام. بعد چه اتفاقی افتاد؟ امام باقر علیهالسلام میفرماید: «فَحَدَّثناکُم»؛ ما به شما یک سری مطالبی گفتیم، «….»؛ شما رفتید حرفهای سِرّی ما را به دشمنان گفتید. «و کَشَفتُم غِناءَ السّر»؛ رفتید پرده اسرار ما را دریدید پیش دیگران. «فَأخَّرَه الله عَزَّو جَلّ»؛ خدا از سال صد و چهل هم به تأخیر انداخت. «و لَم یَجعَل لَهُ بعدَ ذلکَ عِندَنا وَقتاً»؛ بعد از آن دیگر ما وقت را نمیدانیم؛ یعنی نمیخواهیم بگوییم. بعد فرمودند: «یَمحو الله ما یَشاءُ و یُثبِت»[1]؛ این آیه معروف تقدیر است. خداوند هر چه را بخواهد محو می کند و هر چه را بخواهد، اثبات می کند. دیگر امام علیه السلام نفرمود این تأخیر تا چه سالی افتاد. حالا میآییم به زمان خودمان؛
حقیقتاً هر کس از ماها، یک گناهی را انجام می دهد، یک دلی را می شکند؛ بدانید به اندازه آن گناه، به اندازه آن شکستن دل، زمان ظهور حضرت را به تأخیر می اندازد.
نکنیم این کار را!
اگر حضرت را دوست داریم، ظهورش را به تأخیر نیندازیم.
هر بار که یک کار بدی می کنیم، بلافاصله یادمان بیاید زمان حضرت را به تأخیر انداختیم! بگوییم وای بر من که دشمنی حضرت را کردم؛ زمان ظهورش را به تأخیر انداختم. حالا شما ببینید ما چقدر زمان حضرت را به تأخیر می اندازیم.
گاهی اوقات اصلاً ممکن است خداوند طبق آن چه که در عالم دارد اتفاق می افتد، هفته آینده ظهور حضرت را بگذارد. می دانید مرحوم آیت الله بهجت، خیلی می فرمودند مثلاً پیرها می بینند؛ میگویم اگر نقل درست باشد چون تقدیر بوده، تغییر کرده به تأخیر افتاده دیگر. با چه چیزی؟ با کارهای ما!
و از آن طرف، واقعاً هر کس یک عمل تربیتی انجام بدهد، نسل منتظر اسمش که نباید منتظر باشد؛
شما انتظار می کشید یعنی چه؟ این انتظار شما باید در فعل شما ظهور پیدا کند دیگر؛ یعنی هر کس در محیط خودش، در منطقه خودش، به مقدار وسعت خودش، وقتی کار خوب انجام میدهد، وقتی به عشق امام زمان علیهالسلام، به گل جمال حضرت، کار خوب انجام میدهد؛ حالا نمی دانم یک ثانیه است، یک ساعت است؛ یک سال است؛ بستگی دارد به کار خوبش؛ چقدر باشد. واقعاً باید بگوییم امام خمینی بی تعارف، قرنها، سالها، ظهور حضرت را جلو آورد؛ یعنی عمل صالحی که امام انجام داد؛ کسی آن قدر انجام نداد. اگر دوست داریم حضرت را؛ عمل صالح؛ باید بیتفاوتی را بگذاریم کنار، تنبلی و بیحالی را بگذاریم کنار، کار مثبت انجام بدهیم؛ این زمان ظهور ا جلو می آورد. اگر شما در نظر بگیرید تعداد کسانی که این گناه را انجام میدهند، زیاد بشود و گناه اجتماعی بشود، عمومی بشود، خداوند غضبش چگونه شدت می گیرد و این زمان را به مراتب طولانی تر به تأخیر خواهد انداخت.
حالا برگردیم به اول بحثمان؛ عرض کردم شاید بعضی از شماها گمان کنید که هیچ نقشی در این کار بزرگ ندارید؛ اصلاً شما چه نقشی می توانید داشته باشید؟ آن یک فرایند جهانی است، الهی است؛ در زمان خودش تحقق پیدا می کند و اصلاً به شما کاری ندارد. با این بحث عنایت فرمودید اصلاً این طوری نیست،؛ اگر فراموش کنید، باز هم همان کارهای سابق را انجام بدهید، یعنی واقعاً از عمق وجودمان، ظهور حضرت را نمی طلبیم؛ لذا کمک نمی کنیم؛ کمک که نمی کنیم بلکه بر عکس.